گفتیم آسمانی و دیدیم، برتری
گفتیم آفتابی و دیدیم، بهتری
سر نهادیم به سودای کسی کاین سر از اوست
نه همین سر که تن و جان و جهان یکسر از اوست...
فرخنده پیکریست که سر در هوای توست
فرخندهتر سریست که بر خاک پای توست
گر بسوزیم به آتش همه گویند سزاست
در خور جورم و از فضل توام چشم عطاست
پیغمبرانه بود ظهوری که داشتی
خورشید بود جلوۀ طوری که داشتی
بیمار کربلا، به تن از تب، توان نداشت
تاب تن از کجا، که توان بر فغان نداشت
این خانواده آینههای خداییاند
در انتهای جادۀ بیانتهاییاند
گفت: ای گروه! هر که ندارد هوای ما
سر گیرد و برون رود از کربلای ما...