گر بر سر نفس خود امیری، مردی
ور بر دگری نکته نگیری، مردی
دل گفت مرا علم لَدُنّی هوس است
تعلیمم کن اگر تو را دسترس است
گرفته درد ز چشمم دوباره خواب گران را
مرور میکنم امشب غم تمام جهان را
شب در سکوت کوچه بسی راه رفته بود
امواج مد واقعه تا ماه رفته بود