ای نبیطلعت، ای علیمرآت
وی حسنخصلت، ای حسینصفات
هر دل که سوز عشق تکانش نمیدهد
حق در حریم قرب، مکانش نمیدهد
تیر نگذاشت که یک جمله به آخر برسد
هیچکس حدس نمیزد که چنین سر برسد
هفتاد و دو آیه تابناک افتادهست
هفتاد و دو لاله سینهچاک افتادهست
همهٔ حیثیت عالم و آدم با توست
در فرات نفسم گام بزن، دم با توست
الا که نور و صفا آفتاب از تو گرفت
ستاره سرعت سِیْر و شتاب از تو گرفت
در دشت بلا که خاک از خون تَر بود
یک باغ پر از شکوفهٔ پرپر بود
ای ماه من که چشم و چراغ نبوتی
ریحانهٔ بهشتی باغ نبوتی