اگر خدا به زمین مدینه جان میداد
و یا به آن در و دیوارها دهان میداد
هوا بهاری شوقت، هوا بهاری توست
خروش چلچله لبریز بیقراری توست
به غیر تو که به تن کردهای تماشا را
ندید چشم کسی ایستاده دریا را
دوباره گفتم: دیگر سفارشت نکنم
دوباره گفتم: جان تو و حسین، پسر!
قرار بود که عمری قرار هم باشیم
که بیقرار هم و غمگسار هم باشیم