دیدیم میانِ سبزهها رنگ تو را
در جاریِ جویبار، آهنگِ تو را
وقتی در خانۀ علی میلرزد
دنیا به بهانۀ علی میلرزد
این ابر پُر از بهار مهمانِ شماست
صبح آمده و نسیم، دربانِ شماست
در لشکر تو قحطیِ ایمان شده بود
دین دادن و زر گرفتن آسان شده بود
با دیدن تو به اشتباه افتادند
آنها که سوی فرات راه افتادند
آه کوفه چقدر تاریک است
ماه دیگر کنار چاه نرفت
عمری به جز مرور عطش سر نکردهایم
جز با شرابِ دشنه گلو تر نکردهایم
سجادۀ خویش را که وا میکردی
تا آخر شب خدا خدا میکردی
یک لحظه شدیم خیره تا در چشمت
دیدیم تمام درد را در چشمت
لحظهٔ سخت امتحان شده بود
چقَدَر خوب امتحان دادی