ای دلنگران که چشمهایت بر در...
شرمنده که امروز به یادت کمتر...
ایرانم! ای از خونِ یاران، لالهزاران!
ای لالهزارِ بی خزان از خونِ یاران!
آیا چه دیدی آن شب، در قتلگاه یاران؟
چشم درشت خونین، ای ماه سوگواران!...
با دشمن خویشیم شب و روز به جنگ
او با دم تیغ آمده، ما با دل تنگ
دگر چه باغ و درختی بهار اگر برود
چه بهره از دل دیوانه یار اگر برود
برخیز که راه رفته را برگردیم
با عشق به آغوش خدا برگردیم