ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
بر نبض این گهواره نظم کهکشان بستهست
امید، بر شش ماه عمر او زمان بستهست
صحبت از دستی که رزق خلق را میداد شد
هر کجا شد حرف از آن بانو به نیکی یاد شد
میان هلهله سینه مجال آه نداشت
برای گریه شریکی نبود و چاه نداشت
با توام ای دشت بیپایان سوار ما چه شد
یکّهتاز جادههای انتظار ما چه شد
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام