ای بزرگ خاندان آبها
آشنای مهربان آبها
شکر خدا دعای سحرها گرفته است
دست مرا کرامت آقا گرفته است
ستاره بود و شفق بود و فصل ماتم بود
بساط گریه برای دلم فراهم بود
امروز که انتهای دنیای من است
آغاز تمام آرزوهای من است
با بال و پری پر از کبوتر برگشت
هم بالِ پرندههای دیگر برگشت
یک دختر و آرزوی لبخند که نیست
یک مرد پر از کوه دماوند که نیست
با توام ای دشت بیپایان سوار ما چه شد
یکّهتاز جادههای انتظار ما چه شد
جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم
کربلا منتظر ماست بیا تا برویم
وعدهای دادهای و راهی دریا شدهای
خوش به حال لب اصغر كه تو سقّا شدهاى