ای کاش مردم از تو حاجت میگرفتند
از حالت چشمت بشارت میگرفتند
این کیست به شوق یک نگاه آمده است
در خلوت شب به بزم آه آمده است
چون بر او خصم قسم خوردۀ دین راه گرفت
بانگ برداشت، مؤذّن كه: خدا! ماه گرفت
دگر چه باغ و درختی بهار اگر برود
چه بهره از دل دیوانه یار اگر برود
چون جبرئیل، حکم خدای مبین گرفت
در زیر پر بساط زمان و زمین گرفت