آمادهاند، گوش به فرمان، یکی یکی
تا جان نهند بر سر پیمان یکی یکی
خوشا آنان که چرخیدند در خون
خدا را ناگهان دیدند در خون
لطفی که کرده است خجل بارها مرا
بردهست تا دیار گرفتارها مرا
بهنام او که دل را چارهساز است
به تسبیحش زمین، مُهر نماز است
چه سفرهای، چه كرمخانهای، چه مهمانی
چه میزبانی و چه روزیِ فراوانی