آمادهاند، گوش به فرمان، یکی یکی
تا جان نهند بر سر پیمان یکی یکی
لطفی که کرده است خجل بارها مرا
بردهست تا دیار گرفتارها مرا
ای انتظارِ جاری ده قرن تا هنوز
بیتو غروب میشود این روزها هنوز
چه سفرهای، چه كرمخانهای، چه مهمانی
چه میزبانی و چه روزیِ فراوانی