ای کاش که در بند نگاهش باشیم
دلسوختۀ آتش آهش باشیم
خوشا آنان که چرخیدند در خون
خدا را ناگهان دیدند در خون
ما گرم نماز با دلی آسوده
او خفته به خاکِ جبهه خونآلوده
خدا در شورِ بزمش، از عسل پر کرد جامت را
که شیرینتر کند در لحظههای تشنه کامت را
ای قوم به حج آمده در خویش نپایید
از خود بهدرآیید که مهمان خدایید
دل را به نور عشق صفا میدهد نماز
جان را به ياد دوست جلا میدهد نماز
بهنام او که دل را چارهساز است
به تسبیحش زمین، مُهر نماز است
بهار آمد بهار من نیامد
گل آمد گلعذار من نیامد