ای حرمت قبلۀ مراد قبایل!
وی که بوَد قبله هم به سوی تو مایل
توفان خون ز چشم جهان جوش میزند
بر چرخ، نخل ماتمیان دوش میزند!
گفت رنجور دلش از اثر فاصلههاست
آن که دلتنگ رسیدن به همه یکدلههاست
دل آزاده با خدا باشد
ذکر، نسیان ماسوا باشد
خدایا به جاه خداوندیات
که بخشی مقام رضامندیات
خداوندا در این دیرینه منزل
دری نشناختم غیر از در دل
گل بر من و جوانى من گریه مىکند
بلبل به همزبانى من گریه مىکند
از رفتن دل نیست خبر اهل وفا را
آن کس که تو را دید نداند سر و پا را
راضی به جدايی از برادر نشده
با چند اماننامه کبوتر نشده
خدایا دلی ده حقیقتشناس
زبانی سزاوار حمد و سپاس