پس تو هم مثل همسرت بودی؟!
دستبسته، شکسته، زندهبهگور
گفتیم آسمانی و دیدیم، برتری
گفتیم آفتابی و دیدیم، بهتری
ما شیعۀ توایم دل شادمان بده
ویران شدیم، خانۀ آبادمان بده
پیغمبرانه بود ظهوری که داشتی
خورشید بود جلوۀ طوری که داشتی
مرا به ابر، به باران، به آفتاب ببخش
مرا به ماهی لرزان کنار آب ببخش
این خانواده آینههای خداییاند
در انتهای جادۀ بیانتهاییاند
ای آسمان به راز و نیازت نیازمند
آه ای زمین به سوز و گدازت نیازمند
شعری به رسم هدیه... سلامی به رسم یاد
روز تولد تو سپردم به دست باد
باز باران است، باران حسینبنعلی
عاشقان، جان شما، جان حسینبنعلی
در جام دیده اشک عزا موج میزند
در صحن سینه شور و نوا موج میزند
با آن که آبدیدۀ دریای طاقتیم
آتش گرفتهایم که غرق خجالتیم