خوشا آنان که چرخیدند در خون
خدا را ناگهان دیدند در خون
با ظلم بجنگ، حرف مظلوم این است
راهی که حسین کرده معلوم این است
امروز که انتهای دنیای من است
آغاز تمام آرزوهای من است
با بال و پری پر از کبوتر برگشت
هم بالِ پرندههای دیگر برگشت
یک دختر و آرزوی لبخند که نیست
یک مرد پر از کوه دماوند که نیست
ای آسمان به راز و نیازت نیازمند
آه ای زمین به سوز و گدازت نیازمند
بهنام او که دل را چارهساز است
به تسبیحش زمین، مُهر نماز است
در جام دیده اشک عزا موج میزند
در صحن سینه شور و نوا موج میزند
با آن که آبدیدۀ دریای طاقتیم
آتش گرفتهایم که غرق خجالتیم