الا قرار دل و جانِ بیقرار ظهورت!
کدام جمعه بُوَد روز و روزگار ظهورت؟
تو ای تجلّی عصمت! ظهور خواهی کرد
به جام لاله، شراب طهور خواهی کرد
ابرازِ دوستی، به حقیقت زیارت است
آری مرامِ اهل محبت، زیارت است
ای دل سوختگان شمع عزای حرمت
اشک ما وقف تو و کربوبلای حرمت
کسی که عشق بُوَد محو بردباری او
روان به پیکر هستیست لطف جاری او
شبنشینانِ فلک چشم ترش را دیدند
همهشب راز و نیاز سحرش را دیدند