شدهست خیره به جاده دو چشم تار مدینه
به پیشوازی تنهاترین سوار مدینه
این اشکهای داغ را ساده نبینید
بَر دادن این باغ را ساده نبینید
از سمت مدینه خبر آورد نسیمی
تا مژده دهد آمده مولود عظیمی
از غم دوست در این میکده فریاد کشم
دادرس نیست که در هجر رخش داد کشم