عمری به اسارت تو بودم ای مرگ
لرزان ز اشارت تو بودم ای مرگ
گردۀ مستضعفین شد نردبان عدهای
تنگناهای زمین شد آسمان عدهای
لحظهاى در خود فنا شو تا بقا پيدا كنى
از منيّتها جدا شو تا منا پيدا كنى
به تپش آمده با یاد تو از نو کلماتم
باز نام تو شده باعث تجدید حیاتم
آه میکشم تو را با تمام انتظار
پر شکوفه کن مرا، ای کرامت بهار