ای عشق! کاری کن که درماندند درمانها
برگرد و برگردان حقیقت را به ایمانها
اول دفتر به نام خالق اکبر
آنکه سِزَد نام او در اولِ دفتر
گفته بودی که به دنیا ندهم خاک وطن را
بردهام تا بسپارم به دم تیر بدن را
قریه در قریه پریشان شده عطر خبرش
نافۀ چادر گلدار تو با مُشک تَرَش