محمّدا به که مانی؟ محمّدا به چه مانی؟
«جهان و هر چه در او هست صورتاند و تو جانی»
آسمان ابریست، آیا ماه پیدا میشود؟
ماه پنهان است، آیا گاه پیدا میشود؟
گفتند از صلح، گفتند جنگ افتخاری ندارد
گفتند این نسلِ تردید با جنگ کاری ندارد
شکست بغض تو را این غروب، میدانم
و خون گریست برای تو، خوب میدانم...
سوختی پیشتر از آن که به پایان برسی
نه به پایان، که به خورشیدِ درخشان برسی
تنت از تاول جانسوز شهادت پر بود
سینهات از عطش سرخ زیارت پر بود
چه کُند میگذرد لحظههای دور از تو
نمیکنند مگر لحظهها عبور از تو
زهی آن عبد خدایی که خداییست جلالش
صلوات از طرف خالق سرمد به جمالش
اینک زمان، زمان غزلخوانی من است
بیتیست این دو خط که به پیشانی من است