کمر بر استقامت بسته زینب
که یکدم هم ز پا ننشسته زینب
ای عشق! کاری کن که درماندند درمانها
برگرد و برگردان حقیقت را به ایمانها
هر زمانی که شهیدی به وطن میآید
گل پرپر شده در خاطر من میآید
نوای کاروانت را شنیدم
دوباره سوی تو با سر دویدم
گودال قتلگاه است، یا این که باغ سیب است؟
این بوی آشنایی از تربت حبیب است
بیاور با خودت نور خدا را
تجلیهای مصباح الهدی را
بیزره رفت به میدان که بگوید حسن است
ترسی از تیر ندارد زرهش پیرهن است...