آن شب زمین شکست و سراسر نیاز شد
در زیر پای مرد خدا جانماز شد
رسیدی و پر و بال فرشتهها وا شد
شب از کرانۀ هستی گذشت و فردا شد
تشنگان را سحاب پیدا شد
رحمت بیحساب پیدا شد
مدینه حسینت کجا میرود؟
اگر میرود، شب چرا میرود؟
کویر خشک حجاز است و سرزمین مناست
مقام اشک و مناجات و سوز و شور و دعاست
نشسته سایهای از آفتاب بر رویش
به روی شانهٔ طوفان رهاست گیسویش