میگوید از شکستن سرو تناورش
این شیرزن که مثل پدر، مثل مادرش...
اول دفتر به نام خالق اکبر
آنکه سِزَد نام او در اولِ دفتر
دستی كه طرح چشم تو را مست میكشید
صد آسمان ستاره از آن دست میكشید
از هالۀ انتظار، خواهد آمد
بر خورشیدی سوار خواهد آمد
زنی شبیه خودش عاشق، زنی شبیه خودش مادر
سپرده بر صف آیینه دوباره آینهای دیگر
هرچند نفس نمانده تا برگردیم
با این دل منتظر، کجا برگردیم؟
گاهی اگر با ماه صحبت کرده باشی
از ما اگر پیشش شکایت کرده باشی