سجادۀ سبز من چمنزاران است
اشکم به زلالی همین باران است
هر زمانی که شهیدی به وطن میآید
گل پرپر شده در خاطر من میآید
پیشانیات
از میان دیوار میدرخشد
آورده است بوی تو را کاروان به شام
پیچیده عطر واعطشای تو در مشام
به گونۀ ماه
نامت زبانزد آسمانها بود