آن را که ز دردِ دینش افسونی هست
در یاد حسین، داغ مدفونی هست
آسمان از ابر چشمان تو باران را نوشت
آدم آمد صفحهصفحه نام انسان را نوشت
وقتی نمازها همه حول نگاه توست
شاید که کعبه هم نگران سپاه توست
گفتم به گل عارض تو کار ندارد؛
دیدم که حیایی شررِ نار ندارد