حرمت خاک بهشت است، تماشا دارد
جلوۀ روشنی از عالم بالا دارد
عطر بهار از جانب دالان میآید
دارد صدای خنده از گلدان میآید
زینب صُغراست او؟ یا مادر کلثوم بوده؟
یا خطوط درهم تاریخ نامفهوم بوده؟
جنّت نشانی از حرم توست یا حسن
فردوس سائل کرم توست یا حسن
اسلام جز به مهر تو جانی به تن نداشت
عصمت به غیر نام خدیجه سخن نداشت
مادر سلام حال غریبت چگونه است؟
مادر بگو که رنج مصیبت چگونه است؟
نرگس، روایتیست ز عطر بهار تو
مریم، گلیست حاکی از ایل و تبار تو
به دریا رسیدم پس از جستجوها
به دریای پهناور آرزوها
کوه عصیان به سر دوش کشیدم افسوس
لذت ترک گنه را نچشیدم افسوس
ای رسول خدای را همدم!
در حریم رسالتش مَحرم
نه از لباس کهنهات نه از سرت شناختم
تو را به بوی آشنای مادرت شناختم
ای شیرخدا و اسد احمد مختار
در بدر و احد لشکر حق را سر و سردار
ای بانویی که زنده شد عصمت به نام تو
پیک خداست حامل عرض سلام تو
از غربتت اگرچه سخنهاست یا علی
دنیا دگر بدون تو تنهاست یا علی
ای بر تو سلام آمده از داور هستی
بگذشته در آیین نبی از سر هستی
خدا قسمت کند با عشق عمری همسفر بودن
شریک روزهای سخت و شبهای خطر بودن
در بين ملائک از تو نام آوردهست
نام از تو شکوه ناتمام آوردهست
بالاتر از بالایی و بالانشینی
هر چند با ما خاکیان روی زمینی