ای دلنگران که چشمهایت بر در...
شرمنده که امروز به یادت کمتر...
آنجا كه حرف توست دگر حرف من كجاست؟
در وصل جای صحبت از خویشتن كجاست؟
این آفتاب مشرقی بیکسوف را
ای ماه! سجده آر و بسوزان خسوف را
برگرد ای توسل شبزندهدارها
پایان بده به گریۀ چشمانتظارها
با دشمن خویشیم شب و روز به جنگ
او با دم تیغ آمده، ما با دل تنگ
خدا قسمت کند با عشق عمری همسفر بودن
شریک روزهای سخت و شبهای خطر بودن
برخیز که راه رفته را برگردیم
با عشق به آغوش خدا برگردیم