هنوز طرز نگاهش به آسمان تازهست
دو بال مشرقیاش با اُفق هماندازهست
ای دلنگران که چشمهایت بر در...
شرمنده که امروز به یادت کمتر...
ما بهر ولای تو خریدیم بلا را
یک لحظه کشیدیم به آتش یمِ «لا» را
کوفه میدان نبرد و سرِ نی سنگر توست
علمِ نصرِ خدا تا صف محشر، سر توست
سر تا به قدم آینۀ حسن خدایی
کارش ز همه خلق جهان عقدهگشایی
با دشمن خویشیم شب و روز به جنگ
او با دم تیغ آمده، ما با دل تنگ
ای همه جا یار رسولِ خدا
محرم اسرار رسولِ خدا
برخیز که راه رفته را برگردیم
با عشق به آغوش خدا برگردیم