چیست این چیست که از دشت جنون میجوشد؟
گل به گل، از ردِ این قافله خون میجوشد
خاکیان را از فلک، امید آسایش خطاست
آسمان با این جلالت، گوی چوگان قضاست
چون آسمان کند کمر کینه استوار
کشتی نوح بشکند از موجۀ بحار
او هست ولی نگاهِ باطل از ماست
دیوارِ بلندِ در مقابل از ماست
ای عشق! کاری کن که درماندند درمانها
برگرد و برگردان حقیقت را به ایمانها