دارد به دل صلابت کوه شکیب را
از لحظهای که بوسه زده زخم سیب را
حس میکنم هرشب حضورت را کنارم
وقتی به روی خاک تو سر میگذارم
خم شدم زیرِخط عشق سرم را بوسید
دمِ پرواز پدر بال و پرم را بوسید
با سر رسیدهای! بگو از پیکری كه نیست
از مصحف ورقورق و پرپری كه نیست
پرنده کوچ نکردهست زیر باران است
اگرچه سنگ ببارد وگرچه طوفان است
فخر من نزد عرب این بود دختر داشتم
آیت من بود و در گهواره کوثر داشتم
هنوز این کوچهها این کوچهها بوی پدر دارد
نگاه روشن ما ریشه در باغ سحر دارد