آن را که ز دردِ دینش افسونی هست
در یاد حسین، داغ مدفونی هست
این جوان کیست که در قبضۀ او طوفان است؟
آسمان زیر سُم مرکب او حیران است
گوش کن گوش، صدای نفسی میآید
مَشک بر دوش، از آن دور، کسی میآید
وقتی که با عشق و عطش یاد خدا کردی
احرام حج بستی و عزم کربلا کردی