رفتی و این ماجرا را تا فصل آخر ندیدی
عبّاس من! دیدی امّا مانند خواهر ندیدی
ای تشنه به سرچشمۀ احساس بیا
با دامنی از شقایق و یاس بیا
ای بسته به دستِ تو دل پیر و جوانها
ای آنکه فرا رفتهای از شرح و بیانها
هفتاد و دو آیه تابناک افتادهست
هفتاد و دو لاله سینهچاک افتادهست