پای زخم آلود من! طاقت بیاور میرسی
صبح فردا محضر ارباب بیسر میرسی
تاجی از آفتاب سر قم گذاشتند
نوری ز عشق در دل مردم گذاشتند
پرسید از قبیله که این سرزمین کجاست؟
این سرزمین غمزده در چشمم آشناست
دوباره عطر گل یاس در حرم پیچید
و قلبها شده روشن در آستانۀ عید