پیراهن سپید ستاره سیاه بود
تابوت شب روان و بر آن نعش ماه بود
پشت غزل شکست و قلم شد عصای او
هر جا که رفت، رفت قلم پا به پای او...
اول دفتر به نام خالق اکبر
آنکه سِزَد نام او در اولِ دفتر
قلم به دست گرفتم، خدا خدا بنویسم
به خاطر دل خود، نامهای جدا بنویسم
ازل برای ابد ملک لایزالش بود
چه فرق میکند آخر، که چند سالش بود