گل کرده در ردیف غزلهای ما حسین
شوری غریب داده به این بیتها حسین
بادها عطر خوش سیب تنش را بردند
سوختند و خبر سوختنش را بردند
شد وقت آنكه از تپش افتند كائنات
خورشید ایستاد كه «قد قامتِ الصّلاة»
آن سو، همه برق نیزه و جوشن بود
این سو، دلی از فروغ حق روشن بود
شيعيان! ديگر هواى نينوا دارد حسين
روى دل با كاروان كربلا دارد حسين