باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است؟
آنجا كه حرف توست دگر حرف من كجاست؟
در وصل جای صحبت از خویشتن كجاست؟
برگرد ای توسل شبزندهدارها
پایان بده به گریۀ چشمانتظارها
میرسم خسته میرسم غمگین
گرد غربت نشسته بر دوشم
این زن که از برابر طوفان گذشته بود
عمرش کنار حضرت باران گذشته بود