چون غنچۀ گل، به خویش پیچید، علی
دامن ز سرای خاک، برچید علی
با کعبه وداع آخرین بود و حسین
چون اهل حرم، کعبه غمین بود و حسین
عمری به جز مرور عطش سر نکردهایم
جز با شرابِ دشنه گلو تر نکردهایم
بر دامن او، گردِ مدارا ننشست
سقّا، نفسی ز کار خود وا ننشست
چه جانماز پی اعتكاف بر دارد
چه ذوالفقار به عزم مصاف بر دارد