ای کاش تو را به دشت غربت نکُشند
لبتشنه، پس از دعوت و بیعت نکشند
کربلا را میسرود اینبار روی نیزهها
با دو صد ایهام معنیدار، روی نیزهها
آن سو، همه برق نیزه و جوشن بود
این سو، دلی از فروغ حق روشن بود
شيعيان! ديگر هواى نينوا دارد حسين
روى دل با كاروان كربلا دارد حسين
تمام همهمهها غرق در سکوت شدند
خروش گریۀ او شهر را تکان میداد