خوشا آنان که چرخیدند در خون
خدا را ناگهان دیدند در خون
داشت میرفت لب چشمه سواری با دست
دشت لبریز عطش بود، عطش... اما دست...
اول دفتر به نام خالق اکبر
آنکه سِزَد نام او در اولِ دفتر
بهنام او که دل را چارهساز است
به تسبیحش زمین، مُهر نماز است
من غم و مهر حسین با شیر از مادر گرفتم
روز اول کآمدم دستور تا آخر گرفتم