این چشمها برای كه تبخیر میشود؟
این حلقهها برای چه زنجیر میشود؟
اسیر هجرت نورم که ذرّه همدم اوست
گل غریب نوازم که گریه شبنم اوست
ما گرم نماز با دلی آسوده
او خفته به خاکِ جبهه خونآلوده
در سکوتی لبالب از فریاد گوشه چشمی به آسمان دارد
یک بغل بغض و تاول و ترکش، یک بغل بغض بیکران دارد
برگشتم از رسالت انجام دادهام
زخمیترین پیمبر غمگین جادهام