آیینه، اشکِ کودکان؛ قرآن، علیاصغر
ای مشک! در سینه نمیگنجد دلم دیگر
پای در ره که نهادید افق تاری بود
شب در اندیشۀ تثبیت سیهکاری بود...
چه خوب، مرگ خریدار زندگانی توست
حیات طیبه تصویر نوجوانی توست
ماه است و آفتابیام از مهربانیاش
صد کهکشان فدای دل آسمانیاش