گریه بود اولین صدا، آری!
روز اول که چشم وا کردیم
خوشا آنان که چرخیدند در خون
خدا را ناگهان دیدند در خون
با ظلم بجنگ، حرف مظلوم این است
راهی که حسین کرده معلوم این است
رفتی و این ماجرا را تا فصل آخر ندیدی
عبّاس من! دیدی امّا مانند خواهر ندیدی
بهنام او که دل را چارهساز است
به تسبیحش زمین، مُهر نماز است
آبی برای رفع عطش، در گلو نریخت
جان داد تشنهکام و به خاک آبرو نریخت
هرچند، نامِ نیک، فراوان شنیدهایم
نامی، به با شکوهی زینب، ندیدهایم
سوارِ گمشده را از میان راه گرفتی
چه ساده صید خودت را به یک نگاه گرفتی