چیست این چیست که از دشت جنون میجوشد؟
گل به گل، از ردِ این قافله خون میجوشد
عید آمده، هر کس پی کار خویش است
مینازد اگر غنی و گر درویش است
«بشنو از نی چون حکایت میکند»
شیعه را در خون روایت میکند
آبی برای رفع عطش، در گلو نریخت
جان داد تشنهکام و به خاک آبرو نریخت