تیر نگذاشت که یک جمله به آخر برسد
هیچکس حدس نمیزد که چنین سر برسد
مرا مباد که با فخر همنشین باشم
غریبوار بمیرم، اگر چنین باشم
گرفته درد ز چشمم دوباره خواب گران را
مرور میکنم امشب غم تمام جهان را
همهٔ حیثیت عالم و آدم با توست
در فرات نفسم گام بزن، دم با توست
صدای کیست چنین دلپذیر میآید؟
کدام چشمه به این گرمسیر میآید؟
رسید جمعهٔ آخر سلام قدس شریف
سلام قبلهٔ صبر و قیام، قدس شریف
دنیاست در تلاطم و طوفان کران کران
خشم و خشونت و غم کشتار بیامان
این زن که از برابر طوفان گذشته بود
عمرش کنار حضرت باران گذشته بود