رها شد دست تو، امّا دل تو...
کنار ساحل دریا، دل تو...
گاهگاهی به نگاهی دل ما را دریاب
جان به لب آمده از درد، خدا را، دریاب
عمری به جز مرور عطش سر نکردهایم
جز با شرابِ دشنه گلو تر نکردهایم
در کربلا شد آنچه شد و کس گمان نداشت
هرگز فلک به یاد، چنین داستان نداشت
تا داشتهام فقط تو را داشتهام
با نام تو قد و قامت افراشتهام
امام عشق را ماه منیری
وفاداران عالم را امیری