در سرم پیچیده باری، های و هوی کربلا
میروم وادی به وادی رو به سوی کربلا
به دست باد دادی عاقبت زلف پریشان را
و سر دادند بیتو تارها آهنگ هجران را
مرگ من بود دمی کز تو جدایم کردند
در همان گوشۀ گودال فدایم کردند
سرت بر نیزه خواهد رفت در اوج پریشانی
عروجت را گواهی میدهد این سِیْر عرفانی