کلامش سنگها را نرم میکرد
دلِ افسردگان را گرم میکرد
آه از دمی که در حرم عترت خلیل
برخاست از درای شتر بانگِ الرّحیل
به دست باد دادی عاقبت زلف پریشان را
و سر دادند بیتو تارها آهنگ هجران را
سرت بر نیزه خواهد رفت در اوج پریشانی
عروجت را گواهی میدهد این سِیْر عرفانی
گفت: ای گروه! هر که ندارد هوای ما
سر گیرد و برون رود از کربلای ما...