کلامش سنگها را نرم میکرد
دلِ افسردگان را گرم میکرد
قرآن که کلام وحده الا هوست
آرامش جان، شفای دلها، در اوست
تا داشتهام فقط تو را داشتهام
با نام تو قد و قامت افراشتهام
آقا سلام بر تو و شام غریب تو
آقا سلام بر دل غربت نصیب تو
گرچه تا غارت این باغ نماندهست بسی
بوی گل میرسد از خیمۀ خاموش کسی
تو را در کجا، در کجا دیده بودم؟
تو را شاید آن دورها دیده بودم...