ابرهای سیاه میگریند
باز باران و باز هم باران
دل در حرم تو خویش را گم کردهست
یعنی عوض گریه تبسم کردهست
آشفته كن ای غم، دل طوفانی ما را
انكار كن ای كفر، مسلمانی ما را
غسل در خون زده احرام تماشا بستند
قامت دل به نمازی خوش و زیبا بستند
آه ای بغض فروخورده كمی فریاد باش
حبس را بشكن، رها شو، پر بكش، آزاد باش
غمگین مباش ای همنفس که همدمی نیست
عشق علی در سینهات جرم کمی نیست
پرپر شدید، باغ در این غم عزا گرفت
پرپر شدید و باز دل غنچهها گرفت