با اینکه دم از خطبه و تفسیر زدی
در لشکر ابن سعد شمشیر زدی
خوش است لالۀ آغاز سررسید شدن
شهید اول صدسالۀ جدید شدن
در خیالم شد مجسم عالم شیرین تو
روزگار سادۀ تو، حجرۀ رنگین تو
ابرهای سیاه میگریند
باز باران و باز هم باران
رفتند که این نام سرافراز بماند
بر مأذنهها نام علی باز بماند
گمان بردی نوای نای و بانگ تار و چنگ است این
تو در خواب و خیال بزمی و... شیپور جنگ است این
پرپر شدید، باغ در این غم عزا گرفت
پرپر شدید و باز دل غنچهها گرفت